مرگ
:
اولین منزل این سفر مرگ است. مرگی که به انسان بسیار نزدیک است و ادمی ان را خیلی دور می بیند و فکر میکند مرگ چیزی است فقط برای دیگران و هیچ وقت اورا در بر نمیگیرد . وقتی ان لحظه جان کندن بر انسان غالب شود لحظه بسیار دشواری است . از یک طرف درد و مرض رو به او می اورد و از طرفی زبانش بسته می شود و دیگر گریستن اهل خانه و از طرفی غم یتیمی و بی کس شدن بچه های خود و مهمتر از همه غم جدا شدن از اندو خته هایی که تا حالا جمع کرده و حالا باید همه را بگذارد و برود و از همه بدتر خدای ناکرده اگر در جمع کردن این دارایی حق کسی را خورده باشی و چقدر حقوق بر اموال او تعلق گرفته و نداده ٬ حالا متوجه خرابکاری های خود شده ولی دیگر نمی توان کاری کرد.و از طرفی به جایی می خواهد انتقال یابد که غیر از این نشئه است وچشم هایش حالا چیز هایی رو می بیند که قبلا نمی دید مثل دیدن پیامبر(ص)و اهل بیت (ع)وملائکه رحمت و غضب که درباره او چه حکم شود و چه سفارش نمایند و از طرفی دیدن ابلیس و لشکریانش که می خواهند او را به شک اندازند و ایمان را از او بگیرند و بدون ایمان بمیرد و از طرف دیگر دیدن ملک الموت که چگونه می خواهد تو را قبض روح کند.